گاهی میشه فقط شنید،
که بودن حرمتهایی
که الان صدای شکستنشون از دل شنیدن ها میان
گاهی میشه با سکوتت فریاد زد و خالی شد از هر چی که وجودت رو از کثافت پر کرده
و تو این میان فقط زنده باشی به این امید که خالی از وجود نباشی
لزج از انزجار است زمانه جاری
چه مهم است پاک باشد یا خاک
به راستی که آدمی را چه قیمتیست ارزان!!!
و چه حیوان عجیبیست انسان
انسان ستاره لیستی
ناطق و کامل
ممکنه ناطقش من باشم
ف.ح.ش بدم وقتی که هذیونی بشه حرفام،
وقتی چوب لباسی بهم گیر کرده باشه و جرمت هم توهین به لباس باشه
حتی وقتی نفهمم که نافهمم که بخوان اینجا منطق 300 صفحه ای رو یادم بدن
یا بخوام هرمونتیک باشم
وقتی صورت سیلی خورده سایه ام هم از آدم بودن متنفره
از اینکه تاریک شب باشم و از شب بی انتها بگذرم
خب شاید کامل هم باشم
نه این یکیو نه
یه هیچ مطلق هیچوقت نمیتونه یه انسان کامل باشه
من هیچوقت آدم نبودم و نمیشم
آدم نیستم که باشم و لالایی مرگ بخونم واسه بودن هام
که خاطراتم کلانتری ذهنم بشه
خدایا به حرمت نفس های سبز
از من چیزی نساز که نیستم