-
نفس های آلوده
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 01:39
زخمهام رشد میکنن به درون، طوری که دیگه با نفس هام تو رو شکر نمیگم و از درون کفر می ورزم هم به تو،که تفسیر به رای شدی،و دنیا مفسرت، هم به خودم که کور شده ی چاهک روبرومم البته نه از تورم عقده ها که باید تلو تلو بخوریم زمونه مون رو نه از ترس سیاه کار و مسخ شده سنگ گرانیت نه از شعله های کبریت و دماغ های بو گرفته، بلکه از...
-
به اون که باور داری...
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 02:04
هرچی تلاش میکنم بازم یه در بسته، تا آخر، میدونی گاهی به پاستیل تو دستت حسودیم میشه، مزه ی لذت بردن رو از نبودم خوب میفهمی نه از پاستیل تو دستهات پس شعار نمیدم چون خوب میفهمی حال و هوای این روزهامو،وقتی بیخیال چراغ سبزت میشم، و تو توی قرمزی خیالت دست و پا میزنی، که منی باشم واسه فرداهات،که میدونم تو نداری، خوب میدونی...
-
قبر نیست یک مخابرات متروکه
جمعه 5 خردادماه سال 1391 00:42
یاد اون مخابرات متروکه افتادم باهمه خاطراتش تا یادم نره که هنوزم سرآبی هست که وقتی میرسی بهش آب باشه خبردار،پرچم،فحش های زیر لب سرمای ثابت آسایشگاه متحرک و فضای نمناک بازداشتگاه، بیخوابی های جبرگونه، افغانی های "س" نما، وسط پاهایی که فقط ادعا بود نه...، و منی که مث آدم بده توی قصه اون وسط فقط نقش ”اخراجی ها”رو بازی...
-
خسته
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 04:13
خیلی وقته هر شب دارم تو غربت تنم خودمو بالا میارم یه جورایی خسته شدم از سر خوردن تو گذشته هرچقدر جلوتر میرم پس میندازم خودمو شب ها دیگه واسم حریم خدایی نداره شدم یه صفر مطلق شب که میرسه باز میبینم همونم ولی کمتر یه نوع خود آزاری و چندش از این تکرار و زخم رعشه ی خنده هام ،دارم خوب و بد رو میسازمو باز خودمو به خاک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 23:15
همیشه از شعار دادن بدم می اومده این روزا همه می کوشن لایق بشن فقط با یک جلمه امان از مدینه،دل و کنده از سینه بسه دیگه ... تو دنیای مجازی هم دنبال فاطمه از بقیع تا کجا...؟ من از خدا کردم طلب بخدا خون جگر همه دنبال التیام دل شکسته با نام زهرا زهرایی که خلاصه میشه تو یه سربند معتقدهای مست همه تو این روزا حاجتشون یادشون...
-
شبونه هام
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1391 21:50
بازم شب شد و نقشی تنهایی روی صورتکم نقش بست صورتکی که تنهاست،مث تنهایی شب و جغد شوم بوم زندگی،شب ستاره های یخی شبی که یک رنگیش رو همه سایه میندازه غیر از خودم، شبی که منم و طرح مات چشمای گریان یه مادر واسه شستن گناه پسرک واسه نهالی که میدونم به ثمر نمی نشست، تف تو انصاف هر چی مرده، ،من موندم و یه قاب خالی پر از...
-
کلک آسمونی
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 23:22
روزگار عجیبیه عجیب تر از اون کلکی که آسمون بهمون بسته، خدا،یه حکم آسمونی، خدایی که خلاصه میشه تو عرض بدن شاپرک های جیر جیرک صفت، خدایی که مست میکنه از غصه، خدایی که نقشJoker بودن رو خوب میفهمه، خدایی که... اینروزا تو هر شکل و لباسی ظاهر میشه، آدمک ها با صورتک های استخونی آیه ها رو میشمارن، و من تو پس مونده های ذهن...
-
flame
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 08:42
این روزها هوام تاریکه مث هوس هایی که گاه و بی گاه سراغم میان تا ضجه های کبودم یادم بیارن هنوز هستی و نفسهات از دور آب میکنه قلب یخ زدم رو، حتی بعضی مواقع میسوزونی.... ببینم ایندفعه میتونی بخشکونی کویر باورم رو؟ مث روزایی که چشمات پر تردید بود از نگاهم وتو باز در پی تیله بازیهای کوچه پشتی یادم رفت،درد رو،سادگی رو،زمین...
-
انسانیت
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 19:52
گاهی میشه فقط شنید، که بودن حرمتهایی که الان صدای شکستنشون از دل شنیدن ها میان گاهی میشه با سکوتت فریاد زد و خالی شد از هر چی که وجودت رو از کثافت پر کرده و تو این میان فقط زنده باشی به این امید که خالی از وجود نباشی لزج از انزجار است زمانه جاری چه مهم است پاک باشد یا خاک به راستی که آدمی را چه قیمتیست ارزان!!! و چه...
-
ترنج
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 22:14
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی گفتا تو از کجائی کاشفته مینمائی گفتم منم غریبی از شهر آشنائی گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری گفتم بر آستانت دارم سر گدائی گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی گفتم بمی پرستی جستم ز خود...